نقد و بررسی کتاب تفسیر سوره توحید
کتاب تفسیر سوره توحید به قلم علی صفایی حائری از سری کتاب های انتشارات لیله القدر است که مباحث مربوط به توحید و بندگی خداوند را با زبانی ساده بیان می کند. خداوند در قرآن از این راه ها به سوی خود دعوت نموده و در این آیه ها جلوه کرده و با این وسیله ها بر وجود، بر یگانگی و نامحدودی، بر قدرت و احاطه و بر لطف و رحمت خود شهادت داده است و با این شهادت عقل و احساس و فکر و عشق، انسان را به تسلیم کشانده است.
در سینه او آرام و در دل او عشق رویانده است.
آن شناخت و معرفتی که با راه های پر پیچ و خم به دست می آید، نه تنها انسان را به جایی نمی رساند و به حرکت و عشق و امن پیوند نمی زند، که او را عقب می برد و در زندان شک و تردید گرفتار می نماید و با بدبینی و یاس او را در گودال تفکرات پوچ می اندازد، که آیا می توان خدای را دید؟ و او چگونه است و چگونه آفریده است؟
خدا گاهی آنقدر نزدیک احساس می شود تا آنجا که با فرض انکار به محاکمه کشیده می شود. با آن که باورش نداریم، احضارش می کنیم و به بحث می خوانیمش. و گاهی آن قدر دور می دانیمش و آن قدر بعید می شماریمش که نمی خواهیم حتی نامش را بشنویم. و این جاست که اشکال ها را پیش می کشیم و اعتراض ها را دیگر نه برای محاکمه که به خاطر اعدامش و برای انکارش قطار می کنیم. اشکال ها و اعتراض هایی در ابعاد گوناگون، گاهی به خاطر ایجاد شک و احتمال و گاهی برای جحد و انکار. گاهی در اصل وجود و گاهی درباره صفاتی که مساوی با نفی وجود اوست، مثل نفی حکمت، عدالت، علم و وحدانیت و حضور و احاطه او. و گاهی درباره افعال و کارهای او. درباره خلقت و تقدیر و تدبیر و تقسیم رزق ها. چرا آفرید؟ به خاطر نیاز، لعب و لهو، وحشت و تنهایی؟ چرا اینگونه آفرید؟ و چرا آفریده ها را اینگونه به هم ریخت و با درد و رنج خودشان و ظلم و ستم در اجتماعشان و تفاوت ها در خلقتشان همراهشان کرد؟
درباره کتاب
در بخش هایی از کتاب تفسیر سوره توحید می خوانیم:
“اشکال ها از آنجا برخاسته اند که ما در برخورد با سوال ها بی حساب به آب زده ایم. این طبیعی است که به خاطر کنجکاوی و آگاه شدن، انسان سوال هایی را مطرح کند و برای رسیدن به جواب بکوشد. ولی توفیق در این جواب یابی برای کسانی است که در برابر سوال ها خود را از دست نداده اند و مسلط ایستاده اند. من شاهد آدم های خسته و مبهوت و از دست رفته ای بوده ام که سال های سال را با این اشکال ها همدم بوده اند و به تعبیر خودشان نه به کفر که به جنون هم رسیده بودند. سوال هایی از وجود خدا و از خلقت او و از فلسفه این خلقت آن چنان آن ها را در هم پیچیده بود که چاره ای جز تسلیم نداشتند و مهم تر اینکه در این حالت قدرت جذب مطالب و استدلال ها را بر آن ها تحمیل کنی که هیچ جذب نمی کردند و نمی فهمیدند.
اینجا بود که حرف های موریس مترلینگ و یا تک پرانی های راسل و غرورهای کامو و سارتر را تحول می دادند و از این خداوندان الحاد، برکت می گرفتند.”
برای اطلاع از تخفیف های جدید، ما را در اینستاگرام، دنبال کنید.
پیشنهاد مطالعه:
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.