معرفی کتاب خاکستر ماه
بخش هایی از کتاب
شعر رسوا شدن شقایق ها از کتاب خاکستر ماه
در ابتذال جیرجیرکی بی بال
و چشم های چسبناکی
که از هوای هم زیستی بی هوشی
از تقارن افکاری کبود می رنجید
به دنیا می آمد
بقایای جفتش را دار می زد
و پشت پلک هایم جان می کند
پشت حالت های لزج خون مرده مادرش
و از معمای مضحک رحم یک قاصدک رها می شد.
آب های مقدس تو را خواهند کشت
و تو از نسل هیچ کسی
خلوص خورشید را درک نخواهی کرد
جذب مواقع نزدیک خواهی شد
و در لحظه های تقسیم نطفه ات
از لرزشی نخواهی گریخت
در سفری گیج که به تو می پیچند
و در وقایع ناگوار
سنجاقکی را به تو سنجاق می کنند
در انتظار غروب
حروف دروغ لایزالی فرا خواهد رسید
آنقدر محتاط که خاک های خفته در خفت سادگی باقی بمانند
و لبخند برعکسی
لبالب از حس حساسیت گل ها
در عطسه ای بجنبد
تو در آغوش گیاهان به سر می بری
در انتظار انقباض گاه گاه تخم یک پرنده
که هرگز از مردمک هایت زاده نمی شد
…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.