معرفی کتاب داستان راهنما
کتاب داستان راهنما نوشته راسیپورامکریشناسوامی نارایان و ترجمه مهدی غبرایی یک داستان هندی است. در ادامه مقدمه و بخش هایی از این کتاب را با هم مرور می کنیم.
درباره نویسنده کتاب داستان راهنما
ر.ک.نارایان در ۱۹۰۶ در مدرس هندوستان به دنیا آمد و مادربزرگ مادری او را تربیت کرد. تعطیلاتش را بیشتر در چنانپاتنا و میسور می گذراند که پدرش چند دوره متوالی در آنجا مدیر مدرسه بود. دو سال آخر مدرسه را در میسور و مدرسه پدرش سپری کرد. در ۱۹۳۰ از دانشکده مهاراجه دانشگاه میسور فارغ التحصیل شد و تصمیم گرفت نویسنده شود. در ۱۹۳۳ چند داستان کوتاه در نشریات مدرس و هجو نامه ای درباره نویسندگان بریتانیا تحت عنوان “چگونه رمان هندی بنویسیم” در مجله معروف پانچ از او به چاپ رسید. همچنین سرگرم نوشتن اولین رمانش بود. پس از ازدواچ مرتب روزنامه نگاری می کرد تا اینکه به توصیه گراهام گرین یکی از ناشران انگلستان رمانش سوامی و دیگران را پذیرفت.
مقدمه کتاب
تمام رمان های نارایان در شهر افسانه ای مالگودی می گذرد که وی ظرف ۵۰ سال گذشته ذره ذره آن را ساخته و تکمیل کرده است اما شیوه مالگودی در حقیقت از رمان آقای سامپاث بنیان گذاشته شد. نارایان به انگلیسی روان و سلیس می نویسد و بر خلاف بسیاری از طرفداران غرب در قبال هموطنان اسیر خرافات خود نه تمکین می کند و نه خشمگین و آزرده می شود. وی با تعویق عمدی داوری و قضاوت درباره کردار آدمی تعداد زیادی قصه دل انگیز آفریده است که انسان در برابر آن سر تسلیم فرود می آورد.
بخش هایی از کتاب راهنما
در بخش هایی از کتاب می خوانیم:
“راجو به مهمان ناخوانده خوشامد گفت تا شاید از تنهایی مکان بکاهد. مرد با احترام به صورتش زل زده بود. راجو شرمسار و دستپاچه شد. برای شکستن طلسم گفت: “لطفا بشین”. آن دیگری با سپاسگزاری سری جنباند، پیشنهاد را پذیرفت و از پلکان رودخانه پایین رفت تا پا و صورتش را بشوید. بعد در حالی که صورتش را با حوله زرد پیچازی روی شانه اش خشک می کرد، بالا آمد و ۲ پله از راجو جا گرفت. راجو کنار معبد عتیق و روی تخته سنگ خارا چهار زانو نشسته بود، انگار که بر تخت جلوس کرده است.
شاخه های درختانی که بر فراز رودخانه خیمه زده بودند به پناهگاه شبانه پرندگان و میمون ها تبدیل شده از جنب و جوششان تکان می خورد و خش خش می کرد. آن سوی تپه ها خورشید در حال غروب بود. راجو صبر کرده تا دیگری حرف بزند. اما او مودب تر از آن بود که سر صحبت را باز کند. راجو پرسید: “اهل کجایی؟” پیشدستی کرد تا مبادا دیگری همین پرسش را از او بکند.
و…
برای اطلاع از تخفیف های آموزشی، ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
پیشنهاد مطالعه:
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.